یکی دیگر از امراض، به این صورت است که تا یک چیزی به ذهنت می‌رسد بنویسی، بخشی از مغزت می‌رود می‌دود می‌گردد لای مکالمات و متن‌ها و کتاب‌ها و پست‌ها و چت‌ها و فیلم‌ها و سریال‌ها و آهنگ‌ها و مجلاتی که در حافظه داری تا چیزی شبیه به آن‌چه به آن اندیشیده‌ای از قلم و فکر دیگران بیابد. وقتی توانست موردی را پیدا کند که تا حد قابل قبولی تطبیق داشته باشد، می‌آورد می‌کوبد روی میز، می‌گوید: خاک بر سرِ بی‌خلاقیتت. این کجایش نو است؟ این که همه‌اش کاپی است. بیا! این هم سند.» بعد تو هم اعتمادبه‌نفست دود می‌شود، Ctrl + A و سپس Delete را می‌فشاری و با انگشت اشاره و شست پشت چشمان بسته‌ات را چند بار محکم می‌مالی و پا می‌شوی می‌روی پی کارت. به همین مسخرگی!

+ آرشیو: 

آفت کمال‌گرایی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها