یکم. تنبلی، سستی، لمیدن و انفعال کلماتی هستن که ابلوموف» و ابلومویسم» رو به‌خوبی توصیف می‌کنن.

ابلوموف شاه‌کار ایوان گُنچارُف نویسنده‌ی روسه که حدود صدوچهل سال پیش نوشته شده؛ اما به هیچ عنوان بوی کهنگی نمی‌ده. برعکس، زبان هجوآمیز، طنازانه و گاهی طعنه‌زن، توصیفات دقیق، باریک‌بینانه و باجزئیات زیاد و خمیرمایه‌ی داستان - ابلومویسم - رمان رو حسابی خوندنی و جذاب کرده؛ مضاف بر این‌که مترجم خبره و کاربلدی مثل سروش حبیبی ترجمه‌ش کرده باشه.

دویّم. موقع خوندن این کتاب، شباهت زندگی و رفتار و اخلاق خودم، خونواده‌م و جامعه‌مو با ابلوموف و اطرافیانش می‌بینم و احساس ترس و تردید و تحقیر همراه با تأمل نسبت به خودم و اطرافم بهم دست می‌ده. این شباهت بعضی جاها ان‌قدر زیاد می‌شه که انگار یه نویسنده‌ی ایرانی داره یه خونواده رو از جامعه‌ی من توصیف می‌کنه. با همون سطح از دغدغه و همون سطح از خمودگی.

مخلص کلام این‌که اگر ذره‌ای سستی، تن‌پروری و بی‌تصمیمی تو وجودتون باشه، این داستان تلنگر بزرگی بهتون می‌زنه.

سیّم. فایل صوتی زیر و فایلای شبیه به اینو وقتایی که حسش باشه و محیط ساکت باشه، ضبط می‌کنم و بعدتر - بیشتر موقع خواب - دوباره گوش می‌دم. این فایلا برای مصرف شخصیه در واقع! ولی چند شب پیش که هندزفری تو گوشم بود و داشتم به این بخش از کتاب گوش می‌دادم، یادم افتاد که چند وقتیه سراغ وبلاگم نیومدم. همون‌جا تصمیم گرفتم که این فایلو پستش کنم توی وبلاگ.

شروع و پایان این فایل از ابتدا یا انتهای بخش خاصی از کتاب نیست. کاملاً یه برش رندوم از وسط کتابه؛ پس خیلی دنبال آغاز و انجام مشخصی نگردین. این بخش مربوط به دوران کودکی ابلوموفه و خونه و خونواده‌ای رو توصیف می‌کنه که بذر انفعالو تو وجود ابلوموف کوچک کاشتن. آدمایی که خودشون هم از هر نوع هیجان و کوششی فراری‌ان و چسبیدن به گوشه‌ی امن و بی‌خطر خودشون.

بیش‌تر از این توضیح نمی‌دم؛ چون خود داستان به‌قدر کافی گویا هست. پیشاپیش به‌خاطر حجم فایل هم عذرخواهم! :دی

پیش‌کش حضور منورتون، خوانش بخشی از کتاب:

*** خطر لو دادن داستان: اگر می‌خواین کتابو خودتون بعداً بخونین، گوش دادن به فایل زیر ممکنه داستانو براتون لوس کنه ***

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها