سی‌امین سال زندگیم! سلام.

شاید اگه چند سال پیش» بودی، قبل از این‌که شمعا رو فوت کنم، با همون ساده‌لوحی سابق، چشمامو می‌بستم و آرزوهای قشنگ قشنگ می‌کردم. اما الان دیگه سنی ازم گذشته و حالا می‌تونم بگم تا حدودی شناخته‌متون. فقط ازت می‌خوام آروم باشی و بی‌دردسر بگذری.

لطفاً، لطفاً، لطفاً؛ بیا با هم دوست معمولی باشیم. باشه؟! :دی


ارادتمند

د.س.


 

+ حالا معنا و مفهوم این آهنگ خیلیم ارتباطی با حس و حال خودم نداره، ولی چون درباره‌ی روزای آخر اسفنده و چون صدای فرهاده، این آهنگم می‌ذارم، کیف کنیم دور هم: 



دریافت: کوچ بنفشه‌ها»، فرهاد مهراد، گرته‌برداری آزاد از شعر محمدرضا شفیعی کدکنی (پایین)



در روزهای آخر اسفند 
کوچ بنفشه‌های مهاجر
زیباست
در نیم‌روز روشن اسفند
وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه و پیوند
- میهن سیارشان -
از جعبه‌های کوچک و چوبی
در گوشه‌های خیابان می‌آورند
جوی هزار زمزمه در من
می‌جوشد:
ای کاش
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
یک روز می‌توانست
هم‌راه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک

+ آرشیونگار تولد:

۹۴ -

۹۵ -

۹۶



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها